488

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

من : اینجا چکار میکنی تو:) ؟اون: اومدم ببینمت و تولدت رو تبریک بگممن: خیلی بی معرفتی ؟ میدونستی اینو؟اون: نمیشد دیگه بمونم حمید ،یه سری اتفاق ها داشت میوفتاد که از درون داشتم اذیت میشدممن: میدونی چقدر من و ... دنبالت گشتیم ،این همه پیام دادیم بهت ،این همه زنگ زدیم حتی با ... اومدیم جلو در خونه تون بابات گفت خونه نیست اومد میگم تماس بگیره،خیلی بی معرفتی ،حتی اگر مشکلی بود باید به من میگفتی تا من حل کنم،نه اینکه ۶ ماه مارو از خودت بی خبر بذاریاون: نمیشد حمید ،باور کن شرایطی پیش اومد که نشدنی بود، وگرنه کنار تیم شما هم راحت بودم هم‌ دوران خوبی رو گذروندم با شما،کلی خاطرات خوب تو این ۲ سال کنار شما داشتممن: پس مشکل چی بود که نموندی با ما کار کنی؟اون : از اینجا رفتم تو یه اسم ام اس چیزی که باعث شد دیگه با شما کار نکنم میگم بهت . امروز اومدم اینجا که ببینمت و تولدت بهت تبریک بگم و اینو بهت بگم که تو لیاقت بهترین هارو داری+ساعت ۵ عصر اسم ام اس : حمید من بهت حس پیدا کرده بودم و این داشت منو نابود میکرد ،داشتم اذیت میشدم ،هرجوری که فکر کردم دیدم نباشم پیش شما واسه من بهتره... + نوشته شده در ساعت 19:48 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 72 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:25

چند ساعتی میشه که تو این کافه نشستم ،بارون قشنگی داره میاد قطره‌های بارون سُر میخورن رو شیشه های کافه و میان پایین، امروز خیلی نوشتم و پاک کردم و ثبت موقت شدن...آدما روز تولدشون حس عجیبی دارن ،از صبح همه کارهام رو کنسل کردم و به خودم قول دادم امروز رو برای خودم باشم. هر سال روز تولدم برای سال پیش رو کلی تصمیم و آرزو داشتم،اما امروز نمیدونم‌‌ چرا اینجوری شدم. شاید آرزوها و خواسته هام تموم شدن دیگه... + نوشته شده در ساعت 19:22 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 69 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:25

اون : چرا انقدر ازش فاصله میگیری ،نمیترسی؟من : از چی؟اون : بذاره بره،خیانت کنه ،چه بدونم خسته بشهمن : من هیچکدوم از آدم های زندگیم رو مجبور به کاری نمیکنم ،اونا میتونن برن .اما چی باعث میشه که بمونن؟اون : نمیدونم ،خودت بگومن : من به همشون گفتم تا لحظه ی که فکر میکنید کنار من حالتون خوبه باشید ،بعدش میتونید برید ،چه همسر چه دوست چه خانوادهاون : واقعا ،مگه میشه؟من : چرا نشه ؟سبک زندگی من اینجوریه ،به همه آدم های زندگیم حق میدم تا لحظه ی که کنارم حس خوب دارن باشن، دلیلی نداره وقتی کسی کنار من حس امنیت حس شادی و حال خوب نداره باقی عمرش حتی یک روزش رو با من طی کنه ... + نوشته شده در ساعت 16:31 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 65 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:25

من : چشماتون مشکل داره ؟اون: نه :) بی قراری دارهمن: یعنی چی؟اون: ۱۰ سال پیش تو یکی از کوچه پس کوچه های همین شهر دستام ول کرد و رفت از اون روز هرجا گشتم دیگه پیداش نکردم ،بعد چند وقت این مشکل واسه چشمام به وجود اومدمن: اوه خدای من ،خدا چه آدم های جلو روی من قرار میدهاون:چطور مگه؟من: هیچی بگذریم،حالا آقای دکتر چی گفتن ؟اون: چند بار اومدم پیشش فرقی نکردم ، میگه دوای درد تو دیدار یار... + نوشته شده در ساعت 14:21 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 21:51

"کم بیار ،اما نباز"

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ

وَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ

وَ مِنْ دُعَاءٍ لاَ يُسْمَعُ‏
.........................

نظرات دوستان نمایش داده نمیشود

488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 21:51